تعریف حاکمیت شرکتی
تعاریف متعددی از مفهوم حاکمیت شرکتی وجود دارد. در یک تعریف، حاکمیت شرکتی عبارت است از فرایند سیستماتیک، مستمر، تدریجی و عادی بهبود، هدایت و یادگیری شرکت که به عملکرد پایدار شرکت و تعالی اخلاقی منجر میشود. اما سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) تعریف بهتر و دقیقتری از مفهوم حاکمیت شرکت ارائه کرده. بر مبنای این تعریف:
حاکمیت شرکتی، شامل مجموعهای از روابط بین مدیریت شرکت، هیئتمدیره، سهامداران و ذینفعان دیگر است که بر اساس آن ساختارها و روابطی ایجاد میشود که از طریق آن اهداف شرکت، ابزار دستیابی به آن اهداف و چگونگی نظارت بر عملکرد شرکت تعیین میشود.
تعریف فوق کلیدواژهها و نقاط برجستهای دارد. کلیدواژههایی نظیر روابط، ساختارها، اهداف شرکت و … که در ادامه این موارد را توضیح خواهم داد.
تشریح تعریف حاکمیت شرکتی
در این بخش میخواهم تعریفی که در بخش قبل از مفهوم حاکمیت شرکتی ارائه کردم را قدری بیشتر توضیح دهم. اولین کلید واژه برجسته در تعریف فوق «مجموعهای از روابط» است. بله درست است؛ حاکمیت شرکتی به دنبال شفافسازی مجموعهای از روابط است. اما این روابط بین چه افراد یا گروههایی است؟ پاسخ به این سؤال در کلیدواژههای بعدی نهفته است. چهار کلید واژه بعدی عبارتند از: مدیریت شرکت، هیئتمدیره، سهامداران و سایر ذینفعان. اینها ارکان حاکمیت شرکتی هستند. یعنی حاکمیت شرکتی قرار است روابط بین ارکان مختلف حاکمیت شرکت را شفاف و ساماندهی کند.
اما این شفافسازی چه اهدافی را دنبال میکند؟ ادامه تعریف فوق به این سؤال پاسخ میدهد. در حقیقت با شفاف کردن و نظاممند کردن ساختارها، روابط و مسئولیتهای بازیگران مختلف حاکمیت شرکت، به دنبال تعیین صحیح «اهداف شرکت»، «ابزارهای دستیابی به آن اهداف» و «چگونگی نظارت بر عملکرد شرکت» هستیم. کلیدواژههایی که در پایان تعریف فوق از مفهوم حاکمیت شرکتی میبینیم.
حاکمیت شرکتی چگونه شکل گرفت؟
اگر بخواهم خیلی ساده به موضوع بپردازم، حاکمیت شرکتی به دنبال تفکیک نقش مدیریت شرکت از مالکیت آن است. شاید ۱۵۰ سال قبل واژه حاکمیت شرکتی (Corporate Governance) در ادبیات کسبوکارهای دنیا وجود نداشت. خوب! پس بنگاههای تولیدی و شرکتهای بزرگ چطور امور خود را مدیریت میکردند؟
درست است که در سالهای دور بنگاهها و کسبکارهای تولیدی زیادی وجود داشتند، اما فناوریها و کسبوکارهای آن دوران پیچیدگیهای امروز را نداشتند؛ لذا شخصی که مالک و سرمایهگذار یک بنگاه بود، همزمان و به راحتی میتوانست مدیریت آن را هم عهدهدار باشد. با پیشرفت فناوریها و پیچیده شدن محیط کسبوکار، خیلی از سرمایهداران و مالکان بنگاههای اقتصادی دیگر توان مدیریت همزمان را در خود ندیدند، لذا به دنبال تفکیک نقش خود به عنوان مالک از نقش مدیریت بنگاه افتادند و این شد یکی از دلایل شکلگیری حاکمیت شرکتی.
با گذشت زمان و بروز تحولات مختلف در بازار و اجتماع، حاکمیت شرکتی هم دستخوش تحولات و پیشرفتهایی شد. مسائل مختلفی این تحولات را ایجاد کرد که از جمله مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- حضور سهامدارن مختلف و با درصد سهمهای متفاوت
- افزایش قدرت سایر ذینفعان (دوستداران محیط زیست، جوامع محلی، حاکمیت و …)
- بروز بحرانهای مالی در نتیجه عدم رعایت اخلاق تجاری
- نیاز به ساز و کارهای نظارتی و لزوم پاسخگویی ارکان مختلف
این موضوعات و موضوعات متفاوت دیگر، روز به روز حاکمیت شرکتها را با مسائل و موضوعات مختلفی مواجه کرد و امروزه شاهد توسعه حاکمیت شرکتی و پیشرفت آن در ابعاد مختلف هستیم. پیشرفتی که حاکمیت شرکتی را به یک موضوع پویا و زنده بدل کرده که در هیاهوی پیچیدگی فضای کسبوکار و جامعه به دنبال مسیر صحیحی است که در آن بنگاههای اقتصادی و در نتیجه جامعه را به سمت ارزشآفرینی در بلندمدت هدایت کند.
ضرورت استفاده از حاکمیت شرکتی
در حال حاضر حاکمیت شرکتی در بسیاری از کشورهای دنیا یک الزام قانونی برای شرکتهای بزرگ و به ویژه شرکتهای عمومی است. قوانین مرتبط با حاکمیت شرکتی در بالاترین سطح از حاکمیت کشورها تصویب میشود و بالاترین و سختگیرانهترین نظارتها برای اجرای صحیح آن صورت میگیرد. به عنوان مثال یکی از مهمترین قوانین مرتبط با این موضوع در ایالات متحده قانون ساربینز-آکسلی میباشد. قانونی که به موجب آن وظایف و مسئولیتهایی برای بنگاههای اقتصادی تعریف میشود و تخطی از این قوانین هم مجازاتهای سنگینی در حد مجازاتهای کیفری به همراه دارد.
در کشور ما هم برای این منظور قوانینی وجود دارد. از جمله این قوانین آییننامههای حاکم بر سازمان بورس و اوراق بهادار میباشد که تمامی شرکتهای پذیرفته شده در آن باید به این قوانین پایبند باشند و برای عدم رعایت این قوانین هم مجازاتها و جریمههایی در نظر گرفته شده است.
فارغ از قوانین و مقررات موجود، پیادهسازی نظام حاکمیت شرکتی در یک بنگاه اقتصادی و یا حتی غیراقتصادی لازمه عملکرد مؤثر آن بنگاه در زیستبوم فعالیت خود میباشد. ارکان مختلف حاکمیت شرکتی شامل سهامداران، هیئتمدیره، مدیر عامل و سایر ذینفعان در هر سازمانی وجود دارد. این ارکان وظایف، مسئولیتها و اختیاراتی دارند و برای پیشبرد امور ملزم به برقراری ارتباطاتی با یکدیگر هستند. عدم شفافیت این موضوعات در مدیریت کلان سازمان منجر به سردرگمی آنها شده و سازمان را در دنیای پیچیده و رقابتی که جوامع آن در حال حرکت به سمت نوگرایی و فرانوگرایی هستند از قافله پیشرفت عقب خواهد انداخت.
نوشته : علی فردوسی